عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا
در بتکده تا خیال معشوقۀ ماست
رفتن به طواف کعبه از عقل خطاست
گر کعبه ازو بوی ندارد کُنش است
با بوی وصال او کُنِش کعبۀ ماست
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۹۵
بیچاره دلم خلعت دیدار بخواست
از هر دو جهان نعرۀ انکار بخاست
محبوب جواب داد کی خسته رواست
من دیده شوم خصومت از بهرچراست
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۸
بیچاره دلم ز خود بکلی برخاست
وانگاه ورا از و بزاری درخواست
از برده ندا آمد کای خسته رواست
لیکن تو بگو قوت ادراک کراست
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۸
بی عاشق و عشق حسن معشوق هباست
تا عاشق نیست ناز معشوق کجاست
در فتوی شرع اگرچه این قول خطاست
مشاطۀ حسن یار بی صبری ماست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷
گفتند که گل چمن به یکبار آراست
برخاست و کلید باغ و کاشانه بخواست
گل گفت که با او نبود کارم راست
دانی چه گلابخانه را راه کجاست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸
در کوی تو هیچ کار من ناشده راست
ایام به کین خواستن من برخاست
واخر به دلت گذر کند چون بروم
کان دلشده کی رفت و چگونهست و کجاست
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
کار دو جهان از دو محمد شد راست
وز سایه هر دو ملت و ملک بجاست
از دعوت او ضلالت و کفر بکاست
وز هیبت این، ظلم ز عالم برخاست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۲
امروز که معشوقه بعشقم برخاست
بر درگه میر اسب ما باید خواست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۹۵
وای ای مردم داد زعالم برخاست
جرم او کند و عذر مرا باید خواست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۲۲
وای ای مردم داد ز عالم برخاست
جرم او کند و عذر مرا باید خواست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲
در دایره ایکه آمد و رفتن ماست
آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند در اینجهان یکدم راست
کین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۶۹ - ۲۱ - النوبة الثالثة
ما را خواهی مراد ما باید خواست
یکباره ز پیش خویش بر باید خاست
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف » ۱۳ - النوبة الثالثة
گفتی کم و کاست باش خوب آمد و راست
تو هست بسی رهیت شاید کم و کاست
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة
شب هست و شراب هست و چاکر تنهاست
برخیز و بیا جانا کامشب شب ماست
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴۹- سورة الحجرات » ۱ - النوبة الثالثة
شب هست و شراب هست و چاکر تنهاست
برخیز و بیا جانا کامشب شب ماست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳
آب جگرم به آتش غم برخاست
سوز جگرم فزود تا صبر بکاست
هرچند جگر به صبر میماند راست
صبر از جگر سوخته چون شاید خواست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴
خاقانی اگر نقش دلت داغ یکی است
نانش ز جهان یا ز فلک بینمکی است
گر جمله کژی است در جهان راست کجاست
ور جمله بدی است از فلک نیک از کیست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸
خاقانی از آن ریزش همت که توراست
جستن ز فلک ریزهٔ روزی نه رواست
بهروزی و روزی ز فلک نتوان خواست
کان ریزه کشی از در روزیده ماست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲
ملاح که بهر ماه من مهد آراست
گفتی کشتی مرا چو کشتی شد راست
چندان خبرم بود که او کشتی خواست
در آب نشست و آتش از من برخاست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶
در بخشش حسن آن رخ و زلفی که توراست
یک قسم فتادند چنان کهایزد خواست
حسن تو بهار است و شب و روز آراست
قسم شب و روز در بهار آید راست