گنجور

 
۱
۳
۴
۵
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

ای غم نتوان گرفت هر دم یاری

چون شعله مباش گرم با هر خاری

جز بر سر قدسی مرو ای اختر عشق

حیف است این گل بر سر هر دیواری

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۲

 

گر شعر نگویم نه ز شعرم عاری

دارم سخنی گوش به من گر داری

فکرم بسیار و هر یکی سبقت‌جوی

بیکار چرا نمانم از پرکاری؟

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

از عالم اگر عمل نیاید باری

عبرت گیرند خلق ازو بسیاری

در سینه بی عمل، بود گوهر علم

چون آینه گرفته در دیواری

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰ - و له ایضاً

 

لیکن نه سری که غیر پا پنداری

تا آنک آری بدین سخن انکاری

آن پا و سر آن سر است و پاهان بشنو

‌‌گر دانش اسرار معما داری

۲ بیت
حکیم سبزواری
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

دی آمدم و نیامد از من کاری

امروز ز من گرم نشد بازاری

فردا بروم بی خبر از اسراری

ناآمده به بودی ازین بسیاری

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی

 

عالم بود ار نهر ز عبرت آری

نهری جاری به طورهای طاری

واندر همه طَوْرهای نهر جاری

سریست حقیقة الحقایق ساری

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی

 

عادت کن از جهان سه خصلت را

ای خواجه وقت مستی و هشیاری

دانی که چیست آن، بشنو از من

رادی و راستی و کم آزاری

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری

 

افتاده مرا با می و مستی کاری

ما را ز چه می‌کنی ملامت باری

ای کاش که هر حرام مستی دادی

تا من به جهان ندیدمی هشیاری

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲

 

غیر از نیکی ز نیک ناید کاری

کشنید ز بد به جز بدی کاری

تسلیم رضای تو شدم بی اکراه

در ساختن و سوختنم مختاری

۲ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

گفتی مکن اینقدر صفائی زاری

باری چه رسیدت که چنین می باری

پائی به سرم سپار و دستی به دلم

تا برمنت از دیده شود خون جاری

۲ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

از روی محبت و سر غم خواری

گوئی چه شدت که روز و شب می زاری

از سوز دلم چگونه گردی آگاه

تا دست خود از دور بر آتش داری

۲ بیت
صفایی جندقی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای چشم دل خواب نئی بیداری

ای مغز سرم مست نئی هشیاری

سیری سری علامتی آثاری

فتحی کشفی قیامتی دیداری

۲ بیت
صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

پرسی از من که مست یا هشیاری

آری مستم باده پرستم آری

عمریست که مست و محو و حیران توام

من روی ترا سیر ندیدم باری

۲ بیت
صفای اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

جز صلح و صفا نباشدم کرداری

با رد قبول کس ندارم کاری

آزار جهانی ار کشم آن خواهم

کز من نرسد به هیچ‌کس آزاری

۲ بیت
صغیر اصفهانی
 
 
۱
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۰