مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹
گیتی و فلک به کشتن من یارند
زان بر من روز و شب همی غم بارند
نشگفت گرم ز دست می نگذارند
در معرکه دست تو مبارز دارند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳
بس دور که چرخ و اختران بگذراند
تا مرد وشی چو بوالحسن باز آرند
کو حیدر هاشمی و کو حاتم طی
تا ماتم مردمی و مردی دارند
عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۳۸
تو خفته وعاشقان او بیدارند
تو غافل و ایشان همه در اسرارند
بیکاری تو چو همچنین خواهد بود
اما همه ذرّات جهان در کارند
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۴
آنها که مرا بنیک می پندارند
تخم سره را به جای بد می کارند
گر پرده ز روی کار من بردارند
در هیچ خرابه ای مرا نگذارند
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۱۸
اینجا اگر اندکند و گر بسیارند
هم از پی آنند که تخمی کارند
درویشی و میری و فقیری تخمی است
گر نیک بکارند نکو بردارند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۷
بعضی به صفات حیدر کرارند
بعضی دیگر ز زخم تو بیمارند
عشقت گوید درست خواهم در راه
گویی تو که نی شکستگان بسیارند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۴
پیران خرابات غمت بسیارند
چون چشم تو هم خفته و هم بیدارند
بفرست شراب کاندلشدگان
نه مست حقیقتند و نی هشیارند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۹
هر جا به جهان تخم وفا برکارند
آن تخم ز خرمنگه ما میآ رند
هرجا ز طرب ساز نی بردارند
آن شادی ماست آن خود پندارند
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۷
اشک و دل خونین شده با هم یارند
وز روزن دیده سر برون می آرند
یکدست شدند و دامنم می گیرند
واکنون دو سرند و یک گریبان دارند
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۰
آنانکه ز شاخ بخت برخوردارند
پیوسته بعذر دوستان درکارند
سروی ز برای آن نشانند کسان
کز سایه آن تمتعی بردارند
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ هفتم شش زر سفید
ای گل که ترا چون من هزار افکارند
هر گوشه ز نرگس تو صد بیمارند
ریزند چو نرگس بته پای سگت
مستان تو شش تنگه که بر کف دارند
شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶
عشاق به غیر دوست، عاری دارند
از حسرت آرزوی او بیزارند
و آنان که کنند طاعت از بهر بهشت
عشاق نیند، بهر خود در کارند
کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
آنان که بخوان رزق روزی خوارند
رمزیست که از خلال حاجب دارند
یعنی چیزیکه نیست روزی تو آن
گر در دهن تست برون می آرند