×
مولانا » فیه ما فیه » فصل اول - یکی میگفت که مولانا سخن نمیفرماید
مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟
مولانا » فیه ما فیه » فصل هفتم - سؤال کرد که « از نماز فاضلتر چه باشد » یک جواب آنک گفتیم
چشمم به دگر کس نگرد من چه کنم؟
از خود گله کن که روشناییش توی
مولانا » فیه ما فیه » فصل پانزدهم - فرمود که هرکه محبوب است خوب است
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توی
وی آینه جمال شاهی که توی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچ خواهی که توی
مولانا » فیه ما فیه » فصل بیستم - شریفِ پایسوخته گوید:
آن منعم قدس کز جهان مستغنیست
جان همه اوست او ز جان مستغنیست
هرچیز که وهم تو برآن گشت محیط
او قبلهٔ آنست و از آن مستغنیست
مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست وچهارم - شخصی درآمد فرمود که محبوبست
تا ظن نبری که ره روان نیز نیند
کامل صفتان بی نشان نیز نیند
زین گونه که تو محرم اسرار نهای
میپنداری که دیگران نیز نیند
مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و سوم - هر کسی چون عزم جایی و سفری میکند
صد سال بقای آن بت مهوش باد
تیر غم او را دل من ترکش باد
بر خاک درش بمرد خوش خوش دل من
یا رب که دعا کرد؟ که خاکش خوش باد