گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

در کون و مکان فاعل مختار یکی است

آرنده و دارنده ی اطوار یکی است

از روزن عقل اگر برون آری سر

روشن شودت کاین همه انوار یکی است.

تا شمع قلندری بهائی افروخت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

بر یاد قدت دل رهی ناله کند

چون مرغ که بر سرو سهی ناله کند

گویند مکن ناله و این غم که مراست

بر دل نه، که بر کوه نهی ناله کند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

راه در دوست آشکارا مسپار

نامحرم پا بود در این ره، رفتار

یا پای چنان نه که نماند نقشی

یا نقش قدم با قدم خود بردار

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

ما بیتو دمی شاد به عالم نزدیم

خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم

بی شعله ی آه لب زهم نگشودیم

بی قطره ی اشگ چشم بر هم نزدیم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

میرفت چو جانم ز تن غم فرسود

شد بار خبردار و قدم رنجه نمود

برآینه ی رخش غباری دیدم

گویا که هنوزم نفسی باقی بود

چو پیک اجل برفتنم داد نوید

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

تا منزل آدمی سرای دنیاست

کارش همه جرم و کار حق لطف و عطاست

خوشباش که آن سرا چنین خواهد بود

سالی که نکوست از بهارش پیداست

حاجی به طواف کعبه اندر تک و پو است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

شوقی غم شوخ دلستانی داری

گر پیر شدی چه غم جوانی داری

شمشیر کشیده قصد جانها دارد

خود را برسان تو نیز جانی داری

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

خوش آن که صلای جام وحدت در داد

خاطر ز ریاضی و طبیعی آزاد

بر منطقه ی فلک نزد دست خیال

در پای عناصر سر فکرت ننهاد

کاری ز وجود ناقصم نگشاید

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ای عشق ترا روح مقدس منزل

سودای تو را عقل مجرد محمل

سیاح جهان معرفت، یعنی دل

از دست غمت دست بسر پای گل

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

از فتنه ی این زمانه ی شورانگیز

برخیز و بهرجا که توانی بگریز

ور پای گریختن نداری باری

دستی زن و در دامن عزلت آویز

هر دل که پریشان شود از ناله ی بلبل

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

دنیا بکسی ده که بگیرد دستت

یا پیش سگی نه که نگیرد پایت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

کردیم دلی را که نبد مصباحش

در گوشه ی عزلت از پی اصلاحش

از خرمن الخلق برآن خانه زدیم

قفلی که نساخت قفلگر مفتاحش

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode