گنجور

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

دلم جای غم جانانه کردند

مقام گنج در ویرانه کردند

ز چشم ساقیم دیوانه کردند

سیه مستم ازین پیمانه کردند

کجا شایسته دام است مرغی

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

مگو عشاق را وقتی دلی بود

کجا دل عقده بس مشکلی بود

دلم دانسته در دام تو افتاد

تو پنداری که صید غافلی بود

بخاک از عشق بردم آن حکایت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

خونم نریزد، آن غمزهٔ مشکل

صیاد زیرک، من صید غافل

از قرب جانان، ما را چه حاصل

بحرش در آغوش، لب تشنه ساحل

خیزد چه در عشق، از دست و پایی

[...]

مشتاق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode