گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در مدح سلطان سنجر

 

تا ملک جهان را مدار باشد

فرمانده آن شهریار باشد

سلطان سلاطین که شیر چترش

در معرکه سلطان شکار باشد

آن خسرو خسرونشان که تختش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۸ - در مدح عمادالدین فیروز شاه عادل

 

ای تیغ تو ملک عجم گرفته

انصاف تو جای ستم گرفته

اقبال جناب ترا گزیده

باقی جهان جمله کم گرفته

پشتی شده در نیک و بد جهان را

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۷

 

ای کرده ز تیغت فلک تحاشی

فتحت ز حشم نصرت از حواشی

پیروزی و شاهی ترا مسلم

بر جملهٔ آفاق بی‌تحاشی

در بندگی تو سپهر و ارکان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۶ - مدح شهاب‌الدین ابوالفتح کند و اجازهٔ دخول به مجلس او خواهد

 

ای آنکه لقب تاش ثاقب تو

هر شب ز فلک اهرمن رماند

موئمن به زبان بر پس اذاجاء

نام پسر و کنیت تو خواند

خورشید جهان را به هر وظیفت

[...]

انوری