گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۶

 

باده بیاور که نوبهار آمد

غلغل بلبل ز شاخسار آمد

زلف بنفشه چو عنبرافشان شد

کاکل سنبل عبیر بار آمد

سرو چو بستد مثال آزادی

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۲۸

 

ای بت سرو قد سیمین تن

وی گل نوبهار و سرو چمن

چون دهی حسن خویش را تزیین

نکته ای گوش کن لطیف از من

طرّه را سر ببُر بگردانش

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۴۳

 

ای بی سببی ز بنده برگشته

واندر پی صحبتی دگر گشته

گم شد دلم آه تا کجا شد

آن سوخته غریب سرگشته

ای بس که دلم به جست و جوی او

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۴

 

کرده‌ای ای عماد ماهی گیر

چشمه را دام و آب را چشمه

جلال عضد