گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۲

 

ای چشم و چراغ آفرینش

رنگین گل باغ آفرینش

از رایحه بهار خلقت

گلدسته دماغ آفرینش

از باده حقشناسی تو

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۵

 

ای کرده ز یاد ما فراموش

حیف است مکن وفا فراموش

با حرف تو حرفها اراجیف

با یاد تو یادها فراموش

یکبار به سوی خود نگاهی

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹

 

تا از دل و دین جدا نگشتیم

با درد تو آشنا نگشتیم

بتخانه و مسجد و خرابات

ما در طلبت کجا نگشتیم

آیینه آفتاب بودیم

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۷

 

طفل است و بدخو جوید بهانه

در عشق دارد ما را فسانه

مانند قمری سر بر نکردیم

بی حلقه دام از آشیانه

هرکس به نوعی دارد فغانی

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۷

 

داریم بر تو احترامی

دیدیم جواب از سلامی

گر باده سبو سبو نباشد

دریاب مرا به نیم جانی

ناکامی دهر قسمت ماست

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵

 

به استقبال مژگان سیاهی

نگاهم می رود هر دم به راهی

چه می کردیم با چندین خجالت

اگر بودی زبان عذرخواهی

دل است آیینه روز و شب ما

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۱

 

محشر نمک از غبار ما داشت

دیوانگی انتظار ما داشت

با دانه و دام راز می گفت

صیاد سر شکار ما داشت

از بیخبری خبر گرفتیم

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۱

 

بوی گل و رنگ لاله دارد

روی مه و خوی هاله دارد

با حکم روان چه می توان کرد

بر گریه برات ناله دارد

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۰

 

هر خار که از چمن برآید

بهر دل زار من برآید

راز خطت از نگفتنی هاست

این سبزه کی از دمن برآید

بیتابی ناله خموشی است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۴

 

ساقی سحر است شبچراغی

تعمیر خرابه دماغی

یادش چقدر بها دارد

هر ناله ما کلید باغی

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode