گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۸

 

با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی

آخر بخاکم افتاد، از فیض ناتوانی

از بار دوری آن مهر سپهر خوبی

چون ماه نو خمیدم، در اول جوانی

ماند قلم ز تحریر، از کثرت سیاهی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸

 

ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی

وی دستت از نزاکت، چون کاغذ حنایی

با نفس وقت شهوت، جنگ و جدل چه سازد؟!

باید فرو نشاندن، آن را به کدخدایی

ز آمیزش خلایق، جز دردسر چه زاید؟

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۵ - در تاریخ میردیوانی یافتن امیری

 

از حکم شاه بخرد، در دین ز حق مؤید

فرزند آنکه آمد، در شأن او تبارک

تا هست چرخ بیمهر، دوران مباد بی او

تا هست مهر بر چرخ، تاجش بود بتارک

خان عدالت آیین، تا گشت میر دیوان

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۰۱

 

بس جانگداز باشد فر و شکوه دشمن

سوهان روح کبک است، پهنای سینه باز

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۲۸

 

پا بسته جهانی، دلخوش که سالکم من

پایت چو سرو در گل، خرم که من روانم!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵۴

 

منعم بیا جهان را قسمت کنیم باهم

خرجی زمال از ما، دخلش تمام از تو

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵۸

 

ای از خودی و هستی، بر خویش دل نهاده

وز بیخودی و مستی خود را به باد داده

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵۹

 

ته ته پری رخانند، جا کرده در ته خاک

قد قد سهی قدانند، بر روی هم فتاده

واعظ قزوینی
 
 
۱
۲