گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۹

 

از درد دوری تو جانا دلم بفرسود

صبر و قرار یکسر عشقم ز دست بربود

گر باورت نباشد از ما غم جهان را

تو سیم اشک ما بین بر چهره زراندود

دیدی که در فراقت ای نور هر دو دیده

[...]

جهان ملک خاتون
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

گردید حرص افزون، آن را که مال افزود

میگردد آب پر زور، چون میشود گل آلود

در دل محبت زر، سودا فزاست در سر

روشن بود که آذر، هرگز نبوده بی دود

آن را که دست احسان، کم سوده دست عوران

[...]

واعظ قزوینی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۸ - در تشکیل مجلس عزا و رثای بر جناب شهادت مآب حضرت سیدالشهدا

 

شاها مصایبت را دیدم چو غیر محدود

از دیده و دهانم انگیخت درمنضود

ارجو که برگزینی از شاعرانم از جود

آری چو هست جیحون خود چیست شعر مسعود

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode