گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۰

 

آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی

اندر جهان مرده درآیی و جان شوی

اندر دو چشم کور درآیی نظر دهی

و اندر دهان گنگ درآیی زبان شوی

در دیو زشت درروی و یوسفش کنی

[...]

مولانا
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۱

 

در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی

در روح سیر کن، که جهان در جهان شوی

در خاکدان دهر ممان، ای اسیر خاک

آن به بود که طایر عرش آشیان شوی

پنجاه ساله طاعت خود را قضا کنی

[...]

قاسم انوار
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۸

 

ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی

از ما مپوش رخ که عزیز جهان شوی

ماه تمام من که کمی چون مهت مباد

یارب همیشه پیر شوی و جوان شوی

من پیر روشن آینه ام ای شکر دهن

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode