گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷

 

با بخت در عتابم و با روزگار هم

وز یار در حجابم و از غم‌گسار هم

بر دوستان نکالم و بر اهلبیت نیز

بر آسمان وبالم و بر روزگار هم

اندر جهان منم که محیط غم مرا

[...]

خاقانی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲

 

دیدار شد مُیَسَّر و بوس و کنار هم

از بَخت شُکر دارم و از روزگار هم

زاهد برو که طالع اگر طالعِ من است

جامم به دست باشد و زلفِ نگار هم

ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم

[...]

حافظ
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

دارم دلی شکسته و جان فگار هم

در سر خیال باده و سودای یار هم

از وی جدا فکند مرا چرخ دون نواز

چون او نساخت آه به من روزگار هم

خواهی چو یار را، به جفای رقیب ساز

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

دارم دلی شکسته و جان فگار هم

در سر خیال باده و سودای نار هم

از وی جدا فکند مرا چرخ دون نواز

چون او نساخت آه به من روزگار هم

خواهی چو یار را به جفای رقیب ساز

[...]

صوفی محمد هروی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳

 

از عشق یار خوشم از حسن یار هم

زان می مدام مستم و زان میگسار هم

او جلوه مینماید و من میروم ز خود

از خویش شکر دارم و از لطف یار هم

هرکس که دید جلوه‌اش از خویش شد تهی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴

 

دردم ز حد فزون شد و غم بیشمار هم

آه از فلک برون شد اشک از کنار هم

با ما ببین که عشق چها کرد و میکند

از دل ببرد طاقت و از جان قرار هم

دل پا کشید از دو جهان بر امید و صل

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵

 

از بخت شکوه دارم و از دست یار هم

از دست خویش نالم و دست نگار هم

از صد هزار دل ننوازد یکی بلطف

گر جان کنند در قدم آن نثار هم

یکبار پرسشی بغلط هم نمیکند

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode