×
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۵
بیداغ عشق، بر در دلها چه میروی؟
اهل نظر نیی، به تماشا چه میروی؟
کام نخست سوخت نفس، برق خام را
ای نوسفر، تو بر اثر ما چه میروی؟
جز نقد جان، بها نپذیرد متاع حسن
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۶
ناصح، سخن چه بیهُده از پند می کنی؟
تعذیب گوش ها، به زبان چند می کنی؟
غم، قوت عاشق است و تو امساک می کنی
از لاف عشق، سینه عبث چاک می کنی
جز عرض و طول، در نظرت ازکتاب نیست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۷
ای دل، ترحمی به گناهی نمی کنی
افتادهٔ توایم و نگاهی نمی کنی
روشن سواد خط توام، جرم من ببخش
رحمی چرا به نامه سیاهی نمی کنی؟
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۹
بستم چو دل به مهر تو، نامهربان شدی
سرگرم جام لطف شدم، سرگران شدی
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۴
ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی؟
مغز مرا، به بوی کباب جگر دهی؟
از قطره نم گرفته و بخشی به جوی و بحر
لخت جگر فشرده، به مژگان تر دهی؟