گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

 

شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا

عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا

غم همنشین من شد و من همنشین غم

تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا

زینسان که آتش دل من شعله میزند

[...]

عبید زاکانی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

هر دم بناز میکشد آن نازنین مرا

ناگشته از کرم نفسی همنشین مرا

آن ترک نیم مست که دارد بغمزه تیر

ز ابرو کمان کشیده و کرده کمین مرا

جانا بجان عشق بر آنم که دوزخ است

[...]

حسین خوارزمی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

گاهی به چشم لطف مه من بوبین مرا

در آتش فراق مسوز اینچنین مرا

نی قاصدی که با تو رساند پیام من

نی همدمی که با تو کند همنشین مرا

دست از ستم بکش که جفاپیشگان شهر

[...]

سیدای نسفی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا

عمر دوباره شد نفس واپسین مرا

با صد هزار حسرت از آن کو گذشته‌ام

وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا

چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode