گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

شد ذوق خاکساری اول هوس مرا

بیرون کشید جذبه دام از قفس مرا

ساقی ز ابر شیشه خرابم بهار کو

تا جام می شود ثمر پیشرس مرا

پرواز می کنم که گرفتار گشته ام

[...]

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

قانع شده ست دل به تمنای او مرا

در سر بس است شورش سودای او مرا

در عشق پای تا به سرم خون شد و چکید

از بس فشرده پنجهٔ گیرای او مرا

کی در حریم کعبهٔ مقصود ره دهد

[...]

جویای تبریزی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۶

 

سروم دهد چه جلوه بشوخی خرام را

محو خرام خویش کند خاص و عام را

خورشید آسمان زندش بوسه بر رکاب

آرد بزین چو توسن زرین لگام را

ساقی ز روی دختر رز پرده برفکن

[...]

نورعلیشاه
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲

 

زین پس به کار ناید رطل و سبو مرا

ساقی به خم می بنشان تا گلو مرا

لخت جگر کباب کنم خون دل شراب

کاین بد غرض ز امر کلوا و اشربوا مرا

من هر چه باده‌ نوش کنم نور جان شود

[...]

قاآنی
 
 
sunny dark_mode