گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۶

 

آمیخته است مستی ما با خمار ما

یکدست چون حناست خزان و بهار ما

افغان که نیست سوخته ای در بساط خاک

کز قید سنگ خاره برآرد شراب ما

جز دیده سفید درین تیره خاکدان

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

بیدوست پایدار نباشد نشست ما

اما چه چاره چاره نیاید زدست ما

بنشست نقش دوست و برخاست ماسوا

در بزم غیر هم بتو باشد نشست ما

دل خون شده است و ریخته در ساغرم چو می

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

لبریز تا ز باده نگردید جام ما

در نامه عمل ننوشتند نام ما

ما خود خراب و مست شرابیم و محتسب

نبود خبر ز مستی شرب مدام ما

دارم هوای آنکه ز بامش پرم ولیک

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی

 

سر زد ز چرخ، باز هلال محرما

پر شد جهان، ز ولوله و شور ماتما

هر گوشه، گشت باز لوای عزا بپا

شد سینه ها پر انده و، دل ها پر از غما

شد شورشی چو روز قیامت، بپا به دهر

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode