×
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۰
روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه
بردم بنزد قاضی صلحیه بلد
دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور
تختی شکسته در بن آن هشته چو لحد
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۶۹ - بوی گل
حوری به کنج گلشن جنت تپید و گفت
ما را کسی ز آنسوی گردون خبر نداد
ناید بفهم من سحر و شام و روزو شب
عقلم ربود این که بگویند مرد و زاد
گردید موج نکهت و از شاخ گل دمید
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی جواب المحتشم علیه الرحمه
سر بر زمین گذاشت که تا سر بلند شد
وز خود گذشت تا ز خدا بهره مند
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳۱ - پوشکین
بستی میان به خدمت مردم، ز روی مهر
زان رو که لوح سینهات از کینه پاک بود
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳۱ - پوشکین
افسانهات چو نغمه شادی امیدبخش
اندیشهات چو مهر فلک تابناک بود