گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم

گه درد نوش خانه خمار کثرتیم

در پرتو جمال جهان سوز روی دوست

شیدا و والهیم و همه مست حیرتیم

ما با وجود دولت عرفان و گنج فقر

[...]

اسیری لاهیجی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت نوروز و مدح حسین‌خان شاملو

 

ما خاک مشربان حریم محبتیم

گردیم و پا‌شکسته دامان عزلتیم

فصیحی هروی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۲

 

قومی زنند لاف که اهل شریعتیم

جمعی دیگر بیاوه که پیر طریقتیم

معنی بلفظ لازم و جان از برای جسم

معنی چو نیست لعبتکی بی حقیقتیم

بی پرده باده خوار و نظرباز و رند و مست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

قومی زنند لاف که اهل شریعتیم

جمعی دیگر بیاوه که پیر طریقتیم

معنی بلفظ لازم و جان از برای جسم

معنی چو نیست لعبتکی بی حقیقتیم

بی پرده باده خوار و نظرباز و رند و مست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode