×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
بخشد گناه بنده که او پادشاه ماست
گوید که بنده ایست که او در پناه ماست
منعم مکن به غمزه ی خونریز در غمت
غمّاز نیست نیک بدان کاو سیاه ماست
خون جگر ز دیده گشادم ز غم ببین
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
ما عاشقیم و روی بتان قبله گاه ماست
بر جرم عاشقی همه عالم گواه ماست
از شوخی نظر دل ما خون بریخت
هر بد که کرد دیده ما پیش راه ماست
ما برق آه خود بفلک بر کشیده ایم
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
پیچیدهتر ز طرهٔ او دود آه ماست
برگشتهتر از آن مژه بخت سیاه ماست
در راه او به خون خود از بسکه تشنهایم
هرکس که چاه میکند او خضر راه ماست
ما را چو کاه تکیه به دیوار خلق نیست
[...]