گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

کو مطربی که مست شوم از ترانه اش

دامن کشم ز صحبت عقل و بهانه اش

امشب حکیم مجلس ما شرح باده گفت

چندانکه چشم عقل غنود از فسانه اش

خاک در سرای مغانم که تا ابد

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱

 

دارم بتی که شرح ندارد بهانه اش

ترکی که زهر می چکد از تازیانه اش

بابافغانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

ای دل هوای نفس کند خانه‌ات خراب

ای خان‌و‌مان‌خراب حذر از افسانه‌اش

با آنکه پاک چشم بد و پاک زو حباب

آخر هوا به آب رسانید خانه‌اش

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۱

 

هر رهروی که شوق تو سازد روانه اش

ازموج خود چوآب بود تازیانه اش

مرغی است روح، قطره می آب و دانه اش

دل توسنی است ناله نی تازیانه اش

هر دم هزار بوسه طلب رابه گفتگو

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟!

آیینه کیست؟ تا تو نهی پا به خانه اش

آن رنگ دلفروز که من دیده ام ز تو

هرکس تو را برد، فتد آتش بخانه اش

گر بگذری ز کشت، بآن خال عنبرین

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode