گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - چکامه

 

از عدل خویش قائمه ای ساخت ذوالجلال

قائم اساس عدل بر آن نامش اعتدال

چون کرسی وجود بر آن پایه قائمست

شد ایمن از زوال و فنا ملک لایزال

روح ستوده راست بر این پایه اتکاء

[...]

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - صدارت اتابک اعظم

 

آن اختری که کرد نهان چندگه جمال

امروز شد فروزان از مطلع جلال

از مطلع جلال فروزان شد اختری

کز چشم خلق داشت نهان چندگه جمال

یکچندکرد روی پی مصلحت نهان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - غدیریه در مدح سراج الامه اب الائمه علی «علیه السلام»

 

عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال

ساقی بیار باده و از دل ببر ملال

چندیست باب هجر برویم شده است باز

بربند از می‌این در و بگشا در وصال

آن باده کن عطا که پی طی راه عشق

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode