×
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
ای رفته رونق از گل روی تو باغ را
نزهت نبوده بی رخ تو باغ و راغ را
هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل
آن زیب و زینت است کزا شکوفه باغ را
در کار عشق تو دل دیوانه را خرد
[...]
![سیف فرغانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/seyf.gif)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۰
حاجت به خون گرم جگر نیست داغ را
روغن ز خود بود گهر شبچراغ را
نشکفته است غنچه پیکان ز خون گرم
می چون کند شکفته من بی دماغ را؟
مرغی که ناله اش نبود آشنای درد
[...]
![صائب تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saeb.gif)
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
بیرون ز سینه طرح مینداز داغ را
چشمی بد است رخنهٔ دیوار باغ را
در موسمی که لاله قدح پر ز خون کند
حیف است بی شراب گذاری ایاغ را
بس جستجوی یار که کردم ز هر دیار
[...]
![سعیدا](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saeeda.gif)