عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۴
در کنج اعتکاف دلی بردبار کو
بر گنج عشق جان کسی کامگار کو
اندر میان صفهنشینان خانقاه
یک صوفی محقق پرهیزگار کو
در پیشگاه مسجد و در کنج صومعه
[...]

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - داغ نیستی
شهذی است پر ز حسرت و غم، شهریار کو
کاری است بس خراب، خداوندگار کو
هفت اختر و چهار گوهر در مصیبتاند
وا حسرتا خلاصه هفت و چهار کو
شاهی که از لطافت و پاکی همی نشست
[...]

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - این ترکیب بند مرثیه ایست که در فوت ولد دلبندم نورالدین محمد که دوازده روز در فضای دنیا بود گفته شده
نور دو چشمم آن در دریا تبار کو؟
او رفت و من روان ز پیش یادگار کو؟
از سلک نظم عترت من انتظام یافت
همزاد گوهر سخن آبدار کو؟
چرخم به نسیه ریزه خوان هم نمی دهم
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۷
یک صافدل در انجمن روزگار کو؟
عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟
هر جا که هست صاف ضمیری شکسته است
آیینه درست درین زنگبار کو؟
چون ریگ، تشنه اند حریفان به خون هم
[...]

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴
آمد بهار و فیض نسیم بهار کو
گل کرد داغ بر جگر و لاله زار کو
ای بوی پیرهن چه خبر از عزیز مصر
ای آهوی خطا نفس مشکبار کو
ای کوهکن ز کوهکنی چیست حاصلت
[...]

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۷
کام دلی به عالم ناپایدار کو؟
گیرم که زِه کنیم کمان را شکار کو؟
سودای عشق دست و دل از کار برده است
دستی که واکند گره از زلف یار کو
مست گذاره است درین بزم هر که هست
[...]

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۹
افسرده ایم، جام می خوشگوار کو؟
تنها نشسته ایم به گلشن، هزار کو؟
چون غنچه، تا فشردهٔ دل در قدح کند
خونین دلیم، ساقی گلگون عذار کو؟

حزین لاهیجی » ترکیب بند در مرثیهٔ حضرت سید الشهدا (ع)
خونین لوای معرکهٔ کارزار کو؟
میدان پر از غبار بود، شهسوار کو؟
واحسرتا، که از نفس سرد روزگار
افسرده شد ریاض امامت، بهار کو؟
زان موجها که خون شهیدان به خاک زد
[...]
