هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴
بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب
یا من به قتل میرسم امروز یا رقیب
شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
مرگ مرا که میطلبد از خدا رقیب
با یار شرح درد جدائی چسان دهم
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶
چون شیشه، دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است
ای عندلیب باغ محبت گل وفا
کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است
خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷
قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست
بر خاک آستانهٔ او سرنهاده کیست
چون بر سمند آید و خلقیش در رکاب
همراه او سوار کدام و پیاده کیست
در کوی او عزیز کدام است و کیست خار
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳
دل بوی او سحر ز نسیم صبا شنید
تا بوی او نسیم صبا از کجا شنید
بیگانه گفت اگر سخنی در حقم چه باک
این میکشد مرا که ازو آشنا شنید
رازی که با تو گفتم و آنجا کسی نبود
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶
گفتم که چاره غم هجران شود نشد
در وصل یار مشکلم آسان شود نشد
یا از تب غمم شب هجران کشد نکشت
یا دردم از وصال تو درمان شود نشد
یا آن صنم مراد دل من دهد نداد
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵
با چشم تو گهی که به رویت نظر کنم
پوشم نظر که بر تو نگاه دگر کنم