گنجور

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام

 

بعد که نومید شدندی ز وی

کام اجل خوردۀ خود کرد قی

ایرج میرزا
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۲

 

شد «پرتیوا» پی غارتگری

ریخته دزدان عوض مشتری

نه گل به جا ماند و نه باغی

هر یک ز سو به سراغی

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » مذمت مگس (ذوبحرین) » ای مگس!

 

ریسته از پرخوری و کرده قی

کرده قی از بهر چه‌، ناخورده می

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - قافلهٔ سوداگر

 

مدتی آن راه نمودند طی

هیچ ندیدند توحش ز وی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - اشتر و گله

 

یافت شتر کان گلهٔ سست پی

سخت شدستند هراسان ز وی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - ماست کش و یخ کش

 

ماست همی ساخت به غایت نکو

ماست خوران را بوی افتاد خوی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - کلام عیسی

 

اکمه و ابرص فلج اعور عمی

جمله شفا یافت از آن مقتدی

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode