گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

صبحدمان، ازمی گل بوی مست

همچو نسیم سحرازجا به جست

خواب نهان، در سر شهلای شوخ

تاب عیان، در سر مرغول شست

خانه بهم بر زده چون عهد ترک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

مشرق مه دور گریبان اوست

مغرب جان نقبه مرجان اوست

حجله پروین بر سیمین او

حاجب پروین لب خندان اوست

ظلمت دل، کوری هرخسته دل

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

ازفلک آن ماه کون آمده است

یا پری از پرده برون آمده است

صبر من از هیچ کم آیداز آنک

حسن وی از بیش فزون آمده است

چاه نگونسار زنخدانش را

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

باز مرا عشق کهن تازه شد

باز ز من شهر پر آوازه شد

دل ز برم رخت سفر بار کرد

جان ز پی اش تا در دروازه شد

رنج دل سوخته از حد گذشت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

نیم شبان دلبرک نیم مست

بهر صبوحی زِ بَرَم چست جست

زلف کمابیش‌تر از جام خورد

صدره بسا بیشتر از زلف دست

بانگ برآورد بشادی که کو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

حسن نباید که بود بیش از این

عشق نباید که بود پیش بین

آن لب و خط بین تو که گویی فتاد

رهگذر مورچه بر انگبین

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode