×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸
گریه زچشمم به امان آمده است
ناله ز آهم به فغان آمده است
محرم و بیگانه از این پرده دور
راز دل ما به زیان آمده است
چون نکند طاقتم از خود کنار
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱
لاله به کف جام دمیدن گرفت
سبزه سر زلف رسیدن گرفت
جشن گل و عید بیابان رسید
هر که دلی داشت دویدن گرفت
وحشتم این بار ز جا کنده بود
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۷
بیکسیم ساخت خریدار خویش
سوختم از گرمی بازار خویش
یکجهتی حلقه دام وفاست
صید بتانیم و گرفتار خویش
خاک رهم سیر جهان می کنم
[...]