گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

ز داغ دل مزین ساختم پروانه خود را

چراغان از پر طاووس کردم خانه خود را

ز دست اضطراب نفس تن پرور نیاسودم

سپند روی آتش تا نکردم دانه خود را

سبوی می پرستان را کف دست گدا دیدم

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۴

 

داد ضیا به عالمی پرده ز رخ کشادنش

پنجه آفتاب شد دست برو نهادنش

برد ز جای خود مرا جلوه کنان ستادنش

بست زبان شکوه ام لب به سخن کشادنش

عذر عتاب گفتن و وعده وصل دادنش

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۱۶ - ایلک باف

 

ماه ایلک باف با من کرد سودا برگشاد

آردهای من گرفت و پشم ایلک را نداد

سیدای نسفی