گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

روز و شب از دو چشم من گر همه سیل خون شود

نیست گمان من کزو نقش رخت برون شود

در هوس خیال تو بنده خواب گشته ام

لیک دو چشم پر غمم بیتو بخواب چون شود

میدمدم لبت دمی تا بنشاند آتشم

[...]

۷ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

صبح دمید ساقیا بزم صبوح ساز کن

بر دل ما ز خرمی در ز بهشت باز کن

گر چه که ناز کرده ئی ای بت نازنین من

نیک خوش آیدم ز تو باز در آی و ناز کن

ز آنچه بود زیادتی دست ز آب رز بشوی

[...]

۷ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

آب حیات میچکد از لب جانفزای تو

راحت روح میدهد خنده دلگشای تو

خوش بود از لبت سخن هم به جفا و هم ثنا

همچو ثنا خوش آیدم از لب تو جفای تو

مهر رخت به تیغ اگر گرد بر آرد از دلم

[...]

۷ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٣

 

ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی

گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری

بحر سحائب کرم کان مواهب نعم

مهر سپر مهتری اختر برج سروری

خواجه عماد ملک و دین آنکه بکلک درفشان

[...]

۱۰ بیت
ابن یمین