گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۷

 

مکر جهان را پدید نیست کرانه

دام جهان را زمانه بینم دانه

دانه به دام اندرون مخور که شوی خوار

چون سپری گشت دانه چون خر لانه

طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک

[...]

ناصرخسرو
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۰

 

گرد مغان گرد و بادهای مغانه

تا به کجا می‌رسد حدیث زمانه؟

هر چه به جز می، بلاشناس و مصیبت

هر چه به جز عشق، باد دان و فسانه

باده ترا چیست؟ شربتیست موافق

[...]

اوحدی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴۹

 

موجب جمعیت نجوم به عقرب

کرد از گردون سوال شاه زمانه

گفت که چون رایتت به عزم توجه

لشکری آراست کش نبود کرانه

میر سپاه فلک به بارگه خویش

[...]

سلمان ساوجی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۱۸

 

ما و همان دلبران و جام شبانه

تو و همین دوغ به او ترک و ترانه

شاه نعمت‌الله ولی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۸

 

مطرب مجلس کجاست چنگ و چغانه

راست کن از پرده حجاز ترانه

زلف بتان را زشانه تربیتی هست

چشم زند از مژه بزلف تو شانه

مهر منیرم نمود در دل شب ماه

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode