گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

دولت جاوید خواهم از در یزدان

«دانش » دانش پژوه صلح طلب را

آنکه نمود است وصف ذات جمیلش

غیرت ارژنگ کارگاه ادب را

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - ترجمه از عربی در نکوهش جنگ

 

جنگ در اول بود بسان عروسی

دلبر و دلجوی و دلفریب و دلارا

روئی دارد به روشنی رخ نوروز

هر که قدش دید گشت مست تماشا

لیک در آخر چو گشت تفته تنورش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - خطاب به میرزا احمدخان اشتری

 

الحذر ای مدعی العموم که دزدی

شرط قضا شد چو در نماز طهارت

خاصه به عدلیه کز قضا نبرد کام

هر که ندارد به صید و کید مهارت

قاضی عدلیه آنکس است که باشد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - در آغاز سلطنت محمد علیشاه و امیدواری به همراهی وی با مشروطه و آزادی فرماید

 

رایت و دیهیم و خاتم و کمر و تخت

باد مبارک به شهریار جوان بخت

شاه محمد علی که پنجه عزمش

آسان از هم گشوده هر گره سخت

ای ملک از فره جلوس تو امروز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰

 

مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

تخم امل را درون مزرعه دارند

قومی مشروطه خواه گشته و بر دوش

چتر ظفر با شعاع و شعشعه دارند

فرقه دیگر ز ارتجاع جهان را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵

 

بار خدایا مگیر سایه خود را

از سر این کودکان خفته در این مهد

وین ملک ملک بخش را که شبانروز

دارد در انتظار کار جهان جهد

عهدش جاوید کن به گیتی و جاوید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶

 

ای وزرای عظام ای که در این ملک

بر رمه عدل کردگار شبانید

گله شما را سپرده صاحب اغنام

تا به چراگاه عافیت بچرانید

همتی آرید و گوسفند خدا را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۹

 

از سر این شهریار تاج بنازد

وز قدم شاه تخت عاج بنازد

تا ملک آید به باغ ملک خرامان

سرو شود در سجود و کاج بنازد

چون به عدالت زده خراج ستاند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵

 

آمد نغز و هژیر و فرخ و فیروز

اضحی و عید غدیر و جمعه و نوروز

گشته برابر چهار عید مبارک

آمده از پی چهار طالع فیروز

چار نوید امید و مژده شادی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

این ز تو شایان و بر بماست سزاوار

اقسم بالخنس الجوار الکنس

بنده درگه امیریست که آمد

در نسب اندر یکی ز دوده افطس

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - خطاب به آقای بینش

 

ذره بینی که ماند از این ذره

روز پیشین به خانه بینش

سیداصغر به بنده باز آورد

گشت پیدا نشانه بینش

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱

 

گفت ظریفی که دولت از حدث اندر

ریش بیالود و خم شدش کمر از دین

عین نجس را اگر ازاله توان کرد

کوژی و آلودگی نماند در بین

گفتمش ار طاهری نجس شود آنرا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳

 

ای ملک ملک فضل ای که خرد را

از کلماتت ذخیرتست و مؤنه

اشراق ار پرتوی ز شرق دیدی

تیره نمودی روان ابن کمونه

یک دو سه مثقال چای لعل مصفا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۹ - سبعه منحوسه

 

سبعه منحوسه هفت اختر شومند

نحس و ترش روی و زشت در همه احیان

کید و غطیط و غریم باشد و سرموس

نیز گلاب است و ذوذوابه و لحیان

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۶

 

چند کشی جور این سپهر کهن را

چند بکاهی روان و خواهی تن را

مرد چو رخت شرف ندوخت بر اندام

باید پوشد بدوش خویش کفن را

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۹

 

گریه مینا، نگر به چشم ترش بین

ناله بربط شنو به داد دلش رس

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode