×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۲
حلقه زلفش گشاد باد سحرگاه
اشرق شمس الضحی بنور محیاه
چند گریبان درم ز شوق جمالش
برفکن ای باد صبح دامن خرگاه
وصف سهی سرو ما بلند مقامی ست
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۵
کاش من بیدل از سگان تو بودی
تا ز مقیمان آستان تو بودی
آن همه دشنام ها که داد رقیبم
آه چه بودی گر از زبان تو بودی
زاهد اگر قبله جمال تو دیدی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۶
بود شاها رعیت آن خزینه
که در وی گنج های زر دفینه است
عوان چون مالشان دزدیده گیرد
ببر دستش که دزد آن خزینه است
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - نعت رسول خداست صل و سلم علیه
ماه معین چیست خاک پای محمد
حبل متین ربقه ولای محمد
خلقت عالم برای نفع بشر شد
خلقت نوع بشر برای محمد
سوده همه قدسیان جبین ارادت
[...]