گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳ - مخترع

 

نگار ترک تاجیکم کند صد خانه ویرانه

بدان مژگان تاجیکانه و چشمان ترکانه

مرادم این بود تا چشم خود بر زلف او مالم

اگر خواهی که او را سازم از مژگان خود شانه

بخواهد مرغ دل را سوخت آخر بال و پر یک شب

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: خزان

 

دگر شد بهر سنجیدن برابر عدل دوران را

ز کافور و ز مشک روز و شب دو پله میزان را

ولیکن مشک افزون‌تر شود گرچه هوا از برد

کند کافور کاری هر نفس کوه و بیابان را

شد از یبس دماغ دهر سودا غالبش آن نوع

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: بهار

 

وزد باد بهار احیای اموات گلستان را

ز انفاس مسیحی تازه سازد عالم جان را

کند گل جلوه و افغان کشد بلبل وزان هر دو

رسد برگ و نوا محزون‌دلان بیت‌الاحزان را

نهد هر لاله کوهی پر آتش عنبر سوده

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۵ - منهاج النجات

 

زهی از شمع رویت چشم مردم گشته نورانی

جهانرا مردم چشم آمدی از عین انسانی

ملک را از پی آوردن خاک تو حمالی

فلک را بهر طرح ملک ترکیب تو میدانی

طلسم خلقتت را دست قدرت کرده معماری

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۶ - نسیم الخلد

 

معلم عشق و پیر عقل شد طفل دبستانش

فلک دان بهر تأدیب وی اینک چرخ گردانش

دبستان بین معلم را که باشد از ره معنی

عناصر چار دیوار و رواق چرخ ایوانش

عجب کج مج زبان طفلی که استادی بدین دقت

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱ - تتبع میر

 

اگر فرهاد و شیرین هر دو در دوران من بودی

یکی شرمنده از من آن یک از جانان من بودی

اگر مجنون به دشت عشق همراهم شدی یکره

به جان ز آشفتگی های دل ویران من بودی

مگو کز اشک در کوی وفا روید نهال وصل

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode