گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۸

 

کسی تا چند مغلوب شراب لاله گون گردد؟

کسی تا چند بی لنگر درین دریای خون گردد؟

پریشان گشت دلها تا بریدی زلف مشکین را

سپاه از یکدگر ریزد علم چون سرنگون گردد

نزد مهر خموشی بر دهن گرداب دریا را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۹

 

چنین از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد

زدامنگیری او آستینها جوی خون گردد

زهم پاشید دلها تا بریدی زلف مشکین را

پریشان می شود لشکر علم چون سرنگون گردد

به عمر نوح نتوان از گرستن داد بیرونش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۴

 

چنین از می گر آن سیب زنخدان لاله گون گردد

سرانگشت سهیل از زخم دندان جوی خون گردد

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

رفیق از کف مده دشمن اگر خواهی زبون گردد

تو را سوزن به دست افتاد خار از پا برون گردد

به حال خوشه چینان آسیا را نیست پروایی

به گرد خرمن ایام چرخ نیلگون گردد

به صحرا کرده مأوا گردباد از بی سرانجامی

[...]

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۱

 

دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد

کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد

سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن

چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد

چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۵

 

به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمون‌گردد

زند خاکسترش دامن‌که آتش سرنگون‌گردد

ز خودداری عبث افسردگیها می‌کشد فطرت

اگر تغییر رنگی‌ گل‌ کند باغ جنون ‌گردد

گرانی نیست اسباب جهان دوش تجرد را

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode