چنین از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد
زدامنگیری او آستینها جوی خون گردد
زهم پاشید دلها تا بریدی زلف مشکین را
پریشان می شود لشکر علم چون سرنگون گردد
به عمر نوح نتوان از گرستن داد بیرونش
دلی کز کاوش مژگان او دریای خون گردد
نفس در سینه خاکستر شود صحرانوردان را
غبار خاطرم گر دامن دشت جنون گردد
گل خورشید دارد غنچه نیلوفرش در بر
چو گردون هر تنی کز سنگ طفلان نیلگون گردد
زنقش خوبرویان می رود کوه گران از جا
مگر تمکین شیرین بند پای بیستون گردد
مکن صائب پریشان همت خود را به هر کاری
که صاحب فن نگردد هر که خواهد ذوفنون گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان احساسات عمیق و تأثیرات ناشی از عشق و زیبایی میپردازد. شاعر به ویژگیهای ناپایدار عشق و دردهای ناشی از آن اشاره میکند، به ویژه زمانی که زیبایی و محبت به ضایعات و اندوه تبدیل میشود. او به تصاویری از گلها و طبیعت متوسل میشود تا نشان دهد چگونه عشق میتواند جان را تحت تأثیر قرار دهد و احساسات را برانگیزد. در نهایت، راهنمایی میکند که افرادی که در یک حرفه هستند، باید در کار خود تخصص داشته باشند و به هر کاری نپردازند.
هوش مصنوعی: اگر دامان آن گل لالهای به خون آغشته شود، آستینهای او نیز از خون پر خواهد شد.
هوش مصنوعی: دلها از هم جدا شدند و وقتی زلفهای مشکین را میبینی، مانند اینکه لشکر علم در حال فرو افتادن است، پریشان و آشفته میشود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به کسی که محبت و عشق عمیقی در دلش دارد، از درد و رنج جدایی و غم ناشی از آن رهایی بخشید. این درد، مانند دریای خونی میشود که در اثر اشکها و حسرتهایش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند خاکستر میشود و در دل صحرانوردان مانند غبار خاطرات نشسته است، اگر دشت دیوانگی را مورد توجه قرار دهیم.
هوش مصنوعی: گل، نشانهای از نور خورشید دارد، و غنچه نیلوفرش همچون آسمانی است که بر تن هر کسی میافتد و چنان است که در میان سنگهای آبی رنگ، میتواند به زیبایی تغییر کند.
هوش مصنوعی: زنانی که چهرههای زیبا دارند، مانند کوههای سختی از جای خود حرکت میکنند، مگر اینکه با لطافت و شیرینی، زنجیرهای موجود را در باشند و از بند رهایی یابند.
هوش مصنوعی: به خودت فشار نیاور و در کارهایی که تخصص نداری وارد نشو، زیرا هر کسی نمیتواند در همه زمینهها ماهر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی تا چند مغلوب شراب لاله گون گردد؟
کسی تا چند بی لنگر درین دریای خون گردد؟
پریشان گشت دلها تا بریدی زلف مشکین را
سپاه از یکدگر ریزد علم چون سرنگون گردد
نزد مهر خموشی بر دهن گرداب دریا را
[...]
رفیق از کف مده دشمن اگر خواهی زبون گردد
تو را سوزن به دست افتاد خار از پا برون گردد
به حال خوشه چینان آسیا را نیست پروایی
به گرد خرمن ایام چرخ نیلگون گردد
به صحرا کرده مأوا گردباد از بی سرانجامی
[...]
دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد
کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد
سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن
چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد
چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد
[...]
به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمونگردد
زند خاکسترش دامنکه آتش سرنگونگردد
ز خودداری عبث افسردگیها میکشد فطرت
اگر تغییر رنگی گل کند باغ جنون گردد
گرانی نیست اسباب جهان دوش تجرد را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.