گنجور

 
صائب تبریزی

چنین از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد

زدامنگیری او آستینها جوی خون گردد

زهم پاشید دلها تا بریدی زلف مشکین را

پریشان می شود لشکر علم چون سرنگون گردد

به عمر نوح نتوان از گرستن داد بیرونش

دلی کز کاوش مژگان او دریای خون گردد

نفس در سینه خاکستر شود صحرانوردان را

غبار خاطرم گر دامن دشت جنون گردد

گل خورشید دارد غنچه نیلوفرش در بر

چو گردون هر تنی کز سنگ طفلان نیلگون گردد

زنقش خوبرویان می رود کوه گران از جا

مگر تمکین شیرین بند پای بیستون گردد

مکن صائب پریشان همت خود را به هر کاری

که صاحب فن نگردد هر که خواهد ذوفنون گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

کسی تا چند مغلوب شراب لاله گون گردد؟

کسی تا چند بی لنگر درین دریای خون گردد؟

پریشان گشت دلها تا بریدی زلف مشکین را

سپاه از یکدگر ریزد علم چون سرنگون گردد

نزد مهر خموشی بر دهن گرداب دریا را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

رفیق از کف مده دشمن اگر خواهی زبون گردد

تو را سوزن به دست افتاد خار از پا برون گردد

به حال خوشه چینان آسیا را نیست پروایی

به گرد خرمن ایام چرخ نیلگون گردد

به صحرا کرده مأوا گردباد از بی سرانجامی

[...]

جویای تبریزی

دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد

کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد

سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن

چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد

چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد

[...]

بیدل دهلوی

به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمون‌گردد

زند خاکسترش دامن‌که آتش سرنگون‌گردد

ز خودداری عبث افسردگیها می‌کشد فطرت

اگر تغییر رنگی‌ گل‌ کند باغ جنون ‌گردد

گرانی نیست اسباب جهان دوش تجرد را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه