گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸

 

شکار کیستم یارب به خاک و خون تپان بسمل

کمانداری کجا کز ناوکی حل سازد این مشکل

منم صید تو حیف آید به فتراک دگر افتم

بگو روبه مخور شیری شکاری گر کند بسمل

فلاطون را بگو از من که تا کی خم‌نشین باشی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

بود فضل و هنر اینجا اصول عشق دانستن

هنراینجاهمه‌عیب است و فضل اینجا همه باطل

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

بود فضل و هنر اینجا اصول عشق دانستن

هنراینجاهمه‌عیب است و فضل اینجا همه باطل

رضاقلی خان هدایت
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۴

 

پی تیر نگاهی چند گیرم دامنت زخمی

که آفت‌هاست در تأخیر و جان بر مرگ مستعجل

خدا را ای خدنگ غمزه تعجیلی که می‌ترسم

کند صید دگر صیاد را از صید من غافل

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

چو بلبل نغمه زن برجه در این عشرتگه عاجل

بطی خون کبوتر ده بنه افسانة آجل

بزلفین غراب آسا دل از طاوس نربگسل

الا ای طوطی محفل هما فر و همایون ظل

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

شهش زان جبه داد از خود که داند جنه منزل

باستظهار غیب از وی شوند ارزال مستاصل

کند بیغوله غولان و حوادث را نهد مختل

بلی معمار چون خواهد که ملکی به شود ز اول

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

الا تا شهر حج بالد زعید راکب دلدل

الا تا خلعت شاهان دهد عزو رباید ذل

لا تا جزو را نبود شکوهی در حضور کل

به درگاهت شتابنده اگر پرویز اگر شنگل

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۵ - واقعه یازدهم عاشوراء

 

چو بهره کوفه رفتن کرد زینب جای در محمل

روان شد کاروان اشک پیشاپیش از آن منزل

به خود گفتا فراق آسان ولیکن زندگی مشگل

سکینه هر زمان می‌گفت با آه و فغان کای دل

صامت بروجردی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۷ - بر غزل ناظم

 

نه از طوف حرم گشتم به خاک کوی او واصل

نه از میخانه روشن شد جفای عشق او در دل

نه از حق ره توان بردن به سوی او نه از باطل

نه از کفر و نه از اسلام شد مقصود من حاصل

طغرل احراری
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۷۲ - تاریخ فاجعه عظیمه رحلت قطب الفلک الحقیقه

 

دریغ از شاه صابر آن وجود باذل فاضل

که آساندرگذشت و کرد کار دوستان مشکل

سزد گر جاهل و کامل کنند از دیده خونجاری

ز داغ و ماتم آن دستگیر جاهل و کامل

گر اوصافش همی خواهی بگویم شمه از آن

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode