حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸
مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم
تو را میبینم و میلم زیادَت میشود هر دَم
به سامانم نمیپرسی، نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی، نمیدانی مگر دردم؟
نه راه است این که بُگذاری مرا بر خاک و بُگریزی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۲
معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم
تو با اغیار می خوردی می و من خون همی خوردم
به روی این و آن هر دم چو ساغر می زدی خنده
من از غم چون صراحی گریه خونین همی کردم
پری را چون روا باشد که گردد دیو هم زانو
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵
من آشفته هم در خواب مستی کاش میمردم
که روز از مستی شب این همه خجلت نمیبردم
زبان خود به دندان میگزم هر دم من ناکس
که از بهر چه در مستی لبت را نام میبردم
کشم صد انفعال از خویش و میرم از پشیمانی
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها بردم
برای دیدنت گر چشم هم میداشت میمردم
مرا بر چشم پر خون جمع گشته نیست پیکانت
در گنجینه لعلیست با آهن برآوردم
به کف در کوی تو میگشتم از من نقد جان گم شد
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۳
ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم
به این آتش که من دارم مگر آتش کند سردم
اسیر ششدر و تدبیر آزادی جنونست این
چو طاس نرد هر نقشیکه آوردم نیاوردم
چو شبنم شرم پیداییست آثار سراغ من
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۴
نگه واری بس است از جیب عبرت سر برآوردم
شرار بیدماغ آخر ندارد پر زدن هر دم
گریبان میدرم چون صبح و برمیآیم از مستی
چه سازم نعل در آتش ز افسون دم سردم
چه سودا در سر مجنون دماغم آشیان دارد
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه
نه چون بلبل به پای گلبنی روزی به شب بردم
نه چون پروانه با شمعی یکی شب تا سحر کردم
وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مسمطات » شمارهٔ ۱ - تخمیسی از غزل حافظ شیرازی
بزن تیغی به راه خود شهیدم کن سرت گردم
اگر برگردم از تیغ جفاهای تو نامردم
اگر دل بود اگر دین هر دو قربان سرت کردم
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم