گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۳۱

 

ز اکسیر قناعت می‌شمارم نعمت الوان

اگر رنگین به خون گردد لب نانی که من دارم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۱

 

زند پهلو به گردون کوه عصیانی که من دارم

به صد دریا نگردد پاک دامانی که من دارم

ز وحشت سایه برگرد من مجنون نمی گردد

ندارد کعبه گرد خود بیابانی که من دارم

تماشای بهشت از خلوتم بیرون نمی آرد

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۷

 

نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من دارم

اجل شرمندگیها دارد از جانی که من دارم

نگهدارد خدا از چشم بد از چشم خوبش هم

کماندار آفتی برگشته مژگانی که من دارم

مرا درد تو می سازد به آیینی که می باید

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۳

 

مپرسید از معاش خنده عنوانی‌ که من دارم

از آبی ناشتاتر می‌شود نانی‌ که من دارم

دو روزم باید از ابرام هستی آب‌ گردیدن

بجز ننگ فضولی نیست مهمانی‌ که من دارم

دل آواره با هیچ الفتی راضی نمی‌گردد

[...]

بیدل دهلوی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

نثار راه جانان کی سزد جانی که من دارم

ندارد قدر جان در راه جانانی که من دارم

دلم پردرد و جانم پرغم و چشمم بود پرخون

ندارد هیچ کس در عشق سامانی که من دارم

ببین ای پاکدامن گل که از خون جگر تا کی

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode