گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جانان بر

سلیمان گر نمی آری مرا سوی سلیمان بر

کجایی ای خضر کز لطف دست تشنگان گیری

مرا چون ماهی لب تشنه سوی آب حیوان بر

چو بلبل در قفس بی او دلم تا کی طپد در تن

[...]

اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵

 

چه شد گاه از زبان خامه نام این پریشان بر

بر آر از پستی گمنامی و بر صدر عنوان بر

ز بوی وصل روح کشتگان را شاد کن گاهی

ز نقش پای خود گل بر سر خاک شهیدان بر

چرا بیهوده می‌کوبی در هر باغ و بستان را

[...]

کلیم
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

به عاشق مژدهٔ کامی صبا از وصل جانان بر

نوید قطره‌ای بر تشنه‌ای از آب حیوان بر

به وصلت کرده‌ام خو از پی قتلم مکش خنجر

اگر خواهی کشی در خاک و خونم نام هجران بر

صبا خون شد اسیران قفس را دل ز مهجوری

[...]

مشتاق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode