گنجور

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۴

 

دو صد عالم که روحانیست از فرفضال او

دوصد گیتی که نورانیست از نور جمال او

خواجه عبدالله انصاری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷

 

ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او

که محجوبست و می سازد هلاکم انفعال او

ز شرح شوقم آتش در پر روح الامین افتد

اگر غمنامهٔ هجر تو بربندم به بال او

نمیرم زود، غمگین است پیش از مردن یاران

[...]

عرفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۷

 

دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال او

کشیده سر ز آب جوی چاک دل نهال او

شود هر گاه در چشم تصور جلوه گر ترسم

که تیغ موج خون دیده آید بر خیال او

جویای تبریزی