گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۲

 

نمی بندد کمر هر کس کز او زنار برگردد

مباد آن روز کز من روی زلف یار بر گردد

زجان سیرست هر کس می نهد انگشت بر حرفم

به گرد راه گردد بخت چون از مار برگردد

در آن کشور که جنس من فشاند گرد راه از خود

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار برگردد

بیا تا آفتابم از سر دیوار برگردد

چنان از خوی او شد برطرف آیین پیوستن

که با هم سربه‌سر ننهاده خط، پرگار برگردد

ز بس طبع جفا نازک شد از همراهی خویت

[...]

قدسی مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگردد

چو مژگانش ز خود یارب دلش زاغیار برگردد

در آوازم اثر کرده است از بس ضعف تن بی او

صدای ناله ام حاشا که از کهسار برگردد

شوی با لطفش ار با خاک یکسان صاحب اقبالی

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode