×
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»
دل من باغبان عشق و حیرانی گلستانش
ازل دروازه باغ و ابد حد خیابانش
چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن
نه آن باغی که یابد خارچین از بیم دورانش
گلی کز خرمی وی را بخنداند چو فروردین
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۵۵ - حکم و نصایح
ز خود گر، دیده بر بندی برآنم کام جان بینی
همان کز اشتیاق دیدنش زاری همان بینی
کسی کز ملک معنی در رسد خود را بوی بنمای
که گر مس وا نمایی کیمیا را ارمغان بینی
زر ناتص عیارت پیش از آن بر کیمیایی زن
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۵۶ - تجدید مطلع
بخوان خود درآ تا قبله روحانیان بینی
بین در آینه تا آتش صد خانمان بینی
بدیدار تو دلشادند دایم دوستان تو
ترا هم شادمان خواهم چو روی دوستان بینی
هلاکم می کند گردون و غمگین بینمت ، آری
[...]