گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

شنیدم کودکی گفتا به همشاگرد خود یارب

بمیرد این معلم کز جفایش جان ما بر لب

بگفتش سودنی زین کار زیرا دیگری آید

بجایش گر فرج خواهی بگو ای کاشکی امشب

شکستی تخته تعلیم و بابا رفتی از دنیا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹ - بحاجی حسین آقای ملک بر سبیل طیبت نگاشته است

 

حسینا دولتی جاوید و عمری جاودان بادت

جهانرا گنجهای شایگانی رایگان بادت

بکوری چشم عین الدوله و ادبار میرآخور

فریمان ز فرمان اسب دولت زیرران بادت

نفوذ امرت از صحرای ز یدر باد تا بیدر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

به زیر سایه شاهی که مهر از پرتوش زاید

ولی حق که بر خورشید رخت از نور بخشاید

امیرالملک فرخ فر حبیب الله خان خواهد

به جشن عیش خود فرق از فرح بر فرقدان ساید

تمنا دارم از آن شمس طالع کز ره شفقت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد

چو زلف خود شبی تاریک و روز درهمی دارد

چرا نالد ز غم ماهی که بر تخت شهنشاهی

ز جم جام، از خضر لعل، از سلیمان خاتمی دارد

نفرساید ز فرعون آنکه در جیش ید بیضا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

اگر یک تن به گیتی درد یاران را طبیبستی

خداوند محبت شاه مهرویان حبیبستی

ز صوت عندلیب اندر چمن جانها برقص آید

مگر در وصف او سرگرم دستان عندلیبستی

گر او را بر فلک جانیست یا رب از چه رودایم

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode