گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم

 

بسی بر خواند ازین افسانه با دل

چو عشق آمد کجا صبر و کجا دل

۱ بیت
نظامی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۲

 

مرا بهرت خصومتهاست با دل

کنون با من درین سودا و با دل

اگر باد سر زلفت همین است

کجا ما و کجا جان و کجا دل

ز تو از گوشه چشمی اشارت

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - بیتی چند از عتاب نامهٔ خسرو به شیرین

 

شود با هر که خواهد آشنا دل

دلست این جنگ نتوان کرد با دل

۱ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۷۳ - شنیدن عاشق سخن معشوق را

 

طرب پیوند خواهد کرد با دل

روا گشت آنچه می‌جست از خدا دل

۱ بیت
اوحدی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه

 

الا ای نوجوان سلطان عادل

زبانها متفق گردیده با دل

۱ بیت
محتشم کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۱

 

به رنگی یأس جوشیده‌ست با دل

که درد آید اگر گویم بیا دل

جمالت مقصد چشم است‌، کو چشم؟

غمت باب دل است اما کجا دل؟

سراپا ناله می‌جوشیم چون موج

[...]

۱۱ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۲

 

ز من عمریست می‌گردد جدا دل

ندانم با که گردید آشنا دل

ز حرف عشق خارا می‌گدازد

من و رازی‌که نتوان‌گفت با دل

به فکر ناوک ابروکمانی

[...]

۱۲ بیت
بیدل دهلوی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

کشد بهر وفا تا کی جفا دل

چو دلبر کاش بودی بی وفا دل

به جورش گر همه عمر آزماید

ندارد دست از آن جور آزما دل

به هر موئی دلی دارم تمنا

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه

 

به دلدار آن چنان است آشنا دل

که نتوان یافت دلدار است یا دل

چو گیرد رنگ جان دیگر نگنجد

چو جان در حیطهٔ ارض و سماء دل

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۶۵

 

مرا تن زورق است و ناخدا دل

در این زورق بود فرمانروا دل

برد فایز به ساحل یا شود غرق

ندانم می برد ما را کجا دل

۲ بیت
فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۷۰

 

عبث دادم به یار بی وفا دل

به دست خود فکندم در بلا دل

کنون فایز پشیمانست و نادم

که با بی موجبی کشتن چرا دل

۲ بیت
فایز