گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

اگر یک جرعه می در شیشه داری

نشاید کز جهان اندیشه داری

بکش دیو خرد راهم بزنجیر

تو کز باده پری در شیشه داری

درخت عقل را از ریشه بر کن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

تو از عالم جز این یکدم نداری

جز این یکدم تو از عالم نداری

مده بیهوده نقد این دم از دست

که سرمایه جز این یکدم نداری

همه عالم غم و درد تو دارند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

رهم در بزم جان و دل تو دادی

رهائی نیز از آب و گل تو دادی

ز گرداب ضلالت زورقم را

چو غرقه شد، ره ساحل تو دادی

بجز بیحاصلی از خرمن عمر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

به جان دشمن به غیر تن نداری

تن ار کردی رها، دشمن نداری

مکن پولاد و آهن جوشن خویش

دل ار پولاد و از آهن نداری

مرو اندر صف پیکار مردان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۴ - ترکیب بند

 

رهی باشد از این ماتم بدان سور

نمیدانم که نزدیک است یا دور

بود دل منزل حق لیک ما را

بود تا دل حجابی سخت مستور

برو ویرانه کن دلرا که چون دل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode