گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱۷

 

نکوئی با بدان کمتر کن اما

به نیکان بیشتر کن نیکی خویش

به نیک و بد برابر گر کنی لطف

فتد با نیکوان کم با بدان بیش

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

چو عالم از پی بالا نشستن

بهر مجلس رود خوش پای‌کوبان

نه عالم جاهلش دان زانکه او را

نماید خوش به جز بالای خوبان

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۳

 

ز حوض ماهیان دزدند ماهی

که از خلق اوفتاده بر کرانه

کسی کو حفظ سازد ماهیانرا

مقرر سازم او را ماهیانه

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۶

 

دلا در دور گردون گوشه ای گیر

که از گرداب به جستن کناری

کناره گر میسر نیست خود را

میفکن اندر این غرقاب باری

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۷

 

چو عزت بایدت ترک طمع کن

گدایان را ازین معنی است خواری

مه از خورشید روشن چون ضیا خواست

سیه رو گشت از آن بی اعتباری

درفشان گشت چون بر فرق مردم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

ز نظم نکته را نان سلف هست

اگر چه در دل مردم شکوهی

دگر هم داستان سنجان نازک

که حالا در میان باشد گروهی

اگر من شرح درد خویش گویم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode