فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
بدو گفت ای مرا چون جان شیرین
نه بیماری چه داری سر به بالین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
چو گردونم نماید روز چونین
مرا زین پس چه باید جان شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
مبر اندوه کت بردن نه آیین
به تلخی مگذران این عمر شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
خجسته نام و فرخ بخت رامین
فرشته بر زمین و دیو در زین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
پس آنگه گفت چونست آن نگارین
که کهتر باد پیشش جان رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
به بیگانه زمین مخروش چندین
مکن بر بخت و بر اورنگ نفرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
بدو گفت ای بداندیش و بنفرین
مه تو بادی و مه ویس و مه رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
به هر سانی خدای دانش و دین
به از دیوان خوزانی و رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
ز بهر دایهٔ بی شرم و بی دین
بداده هر دو گیتی را به رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
جز آن گاهی که کار ویس و رامین
بیامیزد به هم چون چرب و شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
هر آیینه نه سنگینی نه رویین
در انده چون توانی بود چندین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
به جای وعده شد آزاده رامین
بیامد دایه پس با درد و غمگین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
چو بشنید این سخن ازاده رامین
چو کبگ خسته شد در چنگ شاهین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
ز بس زاری و از بس اشک خونین
دل دایه به درد آورد رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
دگر باره سخنهای نگارین
چو درپیوسته کرد از بهر رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
و لیکن چون براندیشم ز رامین
وزآن رخسار زرد و اشک خونین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
بدان تا مهر تو بخشد به رامین
پس او خسرو بود ما را تو شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
دریشان آفتابی بود رامین
دو چشم از نرگس و عارض ز نسرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
اگر آزادهای باشد چو رامین
چرا پر هیزد از بدخواه چندین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
خرد را دوستر دارد ز رامین
نیارد سر به ناشایست بالین