گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲۰

 

خمار و خواب و چشم کافرش بین

شکنج و پیچش زلف ترش بین

دل پاکان و جان پارسایان

هلاک غمزه های ساحرش بین

چو غوغای مگس در خانه شهد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

رخ مانند گلبرگ ترش بین

تن از برگ گل نازک ترش بین

لب شیرین تر از شهدش نظر کن

دهان به ز تنگ شکرش بین

به خد چون گل سوریش بنگر

[...]

رفیق اصفهانی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

کلاه دلربائی بر سرش بین

نیاز کج کلاهان بر درش بین

بنفشه سرزده گرد شقایق

بدور یاسمن نیلوفرش بین

نماید دعوی کیش مسیحا

[...]

حکیم سبزواری
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

سرشک افشانی چشم ترش بین

شه خوبان و گنج گوهرش بین

ادای دلستانی رفته از یاد

هوای جانفشانی در سرش بین

به دشت آورده رو سیل ست گویی

[...]

غالب دهلوی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۷

 

مکحل چشم مست کافرش بین

دو مژگان تیر و ابرو خنجرش بین

مسخر کرده فایز چین زلفش

زهندو فوج فوج لشکرش بین

فایز