عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
ندیده چشم عالم همچو او باز
ازان آمد یقین شاه سرافراز
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
که دارد زهره تا گوید سخن باز
ز سرّ شرعت ای شاه سرافراز
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
ز صدیق آن کلید عالم راز
درش بگشاد و قفل از پرده شد باز
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
چو شد قفل از سر صدقش سرانداز
چرا قفل دل خصمش نشد باز
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
بدین بوبکر چون کردست آغاز
بدو گردد همه اجر جهان باز
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
خلاصی باشدش زین رنج ناساز
وگرنه کور ماند مبتلا باز
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
فرستادند پیش او زنی باز
که چون هستی ولیعهد سرافراز
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
غلامش گفت اگر قتلم کنی ساز
نیارم گفت جرم خویشتن باز
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چو شب بگذشت و روز افتاد آغاز
زن آمد وقت صبح اندک بخود باز
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
بدید آن طفل را بُرّیده سر باز
برآورد از دل پر درد آواز
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
برادر حال زن پرسید ازو باز
سخن پیش برادر کرد آغاز
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه
چو بودی ساعتی در دادی آواز
که تا خادم بر او آمدی باز
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » المقالة الرابعة
پدر گفت این حکایة پیش او باز
عروسی جلوه داد از پردهٔ راز
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
ندادی در سرا کس را رهی باز
نبودی هرگزش در خانه دمساز
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
چو آمد اوستاد و کرد در باز
هم آنجا خواب کرد آن کودک آغاز